گر دست رسد...(حافظ)

گـــر دست رســـــــد در سر زلـفیـن تو بازم


چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم ،


زلــــــف تو مرا عمر درازســـت ولی نیست


در دست سر مویـی از آن عمـــــر درازم....


( حافـظ شیرازی )

شهر عشق(مولانا)

سفر کردم به هر شهری دویدم

 

چو شهر عشق من شهری ندیدم

 

ندانستم از اوّل قدر آن شهر

 

ز نادانی بسی غربت کشیدم....

 

( حضرت مولانا )


یادگاری(مولانا)

از دوست به یادگار، دردی دارم

 

کان درد به صد هزار درمان ندهم...

 

( مولانا )

فریاد

هر چه می خواهم غمت را در دلم پنهان کنم
 
سینه می گـوید که من تنگ آمدم فــریـاد کن!

دلبر

 تا کسی رخ ننماید، نبرد دل ز کسی
 
دلبر ما، دل ما برد و به ما رخ ننمود...